شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۲۸
    546
  • ۰۲/۰۱/۲۰
    544
  • ۰۱/۱۲/۲۱
    543
  • ۰۱/۰۶/۳۱
    542
  • ۰۱/۰۳/۲۴
    541
  • ۰۰/۱۱/۱۰
    538
  • ۰۰/۱۰/۱۲
    537
پیوندهای روزانه

جنایت و مکافات از دید من

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ


خیلی وقته که مطالعه جنایت و مکافات رو تموم کردم ولی فرصت و تمرکز نوشتن در موردش رو نداشتم. الان سکوت خونه رو غنیمت میشمرم و فوری چند خطی در موردش می نویسم:

***خطر لو رفتن داستان


در مورد جنایت و مکافات تا دلتون بخواد نقدهای حسابی هست. نقدهایی که میشه کلی ازشون یادگرفت و داستان رو از چندین زاویه و در چندین لایه بررسی می کنن. اجازه بدین نقدهای از منظر روانشناسی و جامعه شناسی و... رو رها کنم و چند کلمه از زبون خودم بنویسم!

در طول داستان دوست داشتم جمجمه ی راسکولنیکف(قهرمان داستان) رو له کنم. راسکولنیکف نماد تمام مردهاییه که توسط مادر و خواهرشون پرستیده میشن و وقتی وارد جامعه میشن، حتی نمیتونن گلیم خودشون رو از آب بیرون بکشن! با این حال دچار این توهم میشن که از سطح جامعه عادی بالاترن و اصلا مصلح اجتماعی هستن! راسکولنیکف از نظر من به قدری خودخواهه که حتی نمیتونه ادای آدمایی رو دربیاره که دلشون به حال جامعه میسوزه. اگر مردم بدبخت براش ارزشی داشتن، بخاطر قتل خواهر زن رباخوار بیشتر خودش رو سرزنش می کرد. نهایتا اینکه راسکولنیکف برای من جز اون دسته از آدم هاییه که نه می تونن عاشق بشن و نه میتونن قدمی برای بشریت بردارن و تا آخر عمر، بقیه باید جورشون رو بکشن.

من تا قبل از این کتاب های ابله، همزاد، بانوی میزبان و شب های روشن رو از داستایفسکی خونده بودم و هیچکدوم رو دوست نداشتم. ولی جنایت و مکافات عالی بود به نظرم

پی نوشت: متشکرم از آقای هایتن که با همکاری ایشون کتاب رو مطالعه کردیم. ان شاء الله بزودی برادران کارامازوف رو هم بخونیم.


  • ۹۷/۰۶/۱۱
  • ۱۸۹ نمایش
  • شبگرد

نظرات (۴)

سلام،
راستش من مطمئن نیستم داستایوسکی میخواسته از راسکولنیکوف یه قهرمان بسازه یا ضد قهرمان، به هر حال راسکولنیکوف چون به هیچ چهارچوبی اعتقاد نداشت به وضوح سردرگم بود مسئله ای که کم و بیش در مورد همه ما صادقه به نظرم. 

 ما از فردا قراره کتاب جزء و کل از ورنر هایزنبرگ رو شروع کنیم، به نظرم کتاب خوبیه خاطرات یه فیزیکدان برنده جایزه نوبله، ورنر هایزنبرگ به نظر یه آدم مذهبی بوده و از این زاویه خاطراتش رو نقل کرده. در مورد کتاب برادران کارامازوف هم، ان شالله بتونیم به عنوان کتاب بعدی بخونیمش اگه شما موافق باشی.
پاسخ:
سلام
چرا فکر می کنید همه ی ما چهارچوب اعتقادی نداریم و سردرگم هستیم؟

کتابی که از میلان کوندرا خوندید چطور بود؟ من قبلا زندگی جای دیگری است رو خونده بودم و هیچ خوشم نیومد. به نظرم یه روایت سطحی و شعاری از جامعه سوسیالیستی اون زمان کشورش بوده. از اون روایت های پر ادایی که روشنفکرا می نویسن.
مال ماها منظورم در جزئیات بود کار می کنیم پول درمیاریم و در این کار با همدیگه مسابقه میدیم، بعضیامون دلار می خریم بعضیامون نمی خریم به فکر ازدواجیم به فکر ازدواج نیستیم به ادامه تحصیل فکر می کنیم یا بهش فکر نمی کنیم، من این گیجی و سردرگمی رو در مورد خودم احساس می کنم
 
کتاب بار هستی هم کمابیش همون ادای روشنفکری رو داره، قرار بوده رمان باشه ولی بیشتر فسلفه بافیه 
پاسخ:
بله، خیلی ها اینطوری هستن. شاید هم دلیل افسردگی و دیوانگی راسکولنیکف همین بوده و وقتی حمایت بی چون و چرای مادرش و تربیت غلطش کنار این بی هدفی قرار گرفته، از اون یه روانی مغرور ساخته!
سلام
نگاه تون جالب بود
من چند سال پیش خوندمش واقعا رمان خوبیه و از نظر من بهترین کار داستایوسکی هست
برادران کارامازوف با وجود شهرتش به خوبی جنایت و مکافات نیست و همینطور جذابیت ها جنایت و مکافات رو هم نداره

با توجه به اینکه خیلی چیزی از رمان یادم نیست خیلی نمی تونم نظر کاملی در مورد شخصیت اصلی داستان بدم 
به نظرم نمیشه شخصیت پردازی و روانشناسی و جامعه شناسی داستایوسکی رو کنار بگذارید و مستقیم با برداشت های خودمون در مورد شخصیت ها نظر بدیم. راستش هیچ کدوم از نظرات شما در مورد راسکولنیکف به ذهن من نرسیده بود و فکر می کنم یک مقدار شخصیت پردازی و رواشناسی های داستان رو نادیده گرفتید.
راسکولنیکف تا جایی که یادمه یک جوان کم تجربه و درونگرا بود که در اثر تنهایی و روبرو شدن با مشکلات زیاد دچار افسردگی و مشکلات روحی شده بود و فشار مالی و زندگی، خانواده و جامعه همه دست به دست هم داده بود که فکر قتل و دزدی به سرش خطور کنه. اواخر داستان وقتی با معشوقش روبرو میشه و کم کم تلاطم ها و مشکلات درونی و اطرافش آروم میشه شخصیت واقعیش پیدا میشه.
پاسخ:
سلام
ممنونم از توضیحاتتون
 امیدوار بودم برادران کارامازوف به جذابیت جنایت و مکافات باشه. حیف شد که اینطور نیست. کتابش رو خریدم و در اولین فرصت ممکن قصد دارم بخونمش.
البته من نگفتم شخصیت پردازی و روانشناسی و جامعه شناسی داستایفسکی رو کنار میذارم. چون اینطور هیچی از کتاب نمی مونه. در مورد این کتاب نقدهای زیادی از نگاه روانشناسی، جامعه شناسی و... وجود داشت. برنامه م این بود که این نقدها رو بخونم و خلاصه شون رو بنویسم ولی بعد دیدم نقدهایی که آدم های بزرگ در مورد این کتاب نوشتن رو کنار بذارم و نظر خودم رو بنویسم.
در مورد راسکولنیکف هم باید بگم، بله موافقم. شخصیتش  درونگرا بود و درونگرایی فکر نمیکنم اکتسابی باشه. ولی باقی خصوصیاتش مثل ناتوانی در رویارویی با مشکلات، بی تدبیری اقتصادی و... ناشی از تربیت ش بوده. مادر و خواهرش می پرستیدنش و مادرش خیلی خودش رو در مقابل پسر بیست و سه سالش کوچیک میدید و تحقیر میکرد. این رفتارها هم باعث میشن آدم بی مسئولیت بار بیاد و هم باعث میشه آدم فکر کنه خبریه و تافته ی جدا بافته ست. همونطور که راسکولنیکف فکر میکرد جز انسان های برگزیده ست و قتل رو برای خودش توجیه می کرد.
خب قاعدتا چون من چند سال پیش رمان رو خوندم و الان خیلی چیزی خاطرم نیست نمی تونم این بحث رو ادامه بدم فقط این که یادم نمیاد چنین برداشت هایی در مورد شخصیت راسکولنیکف کرده باشم و فکر می کنم داستان طوری پیش می رفت که با توصیفات داستایوسکی از شرایط درونی و بیرونی اغلب کارهای راسکولنیکف قابل توجیه بود. نه این که درست باشه اما در شرایط خودش توجیه پذیر بود.

برادران کارامازوف هم خیلی ارزشمند هست و واقعا ارزش خوندن داره شاید از بعضی جهات حتی بیشتر از جنایت و مکافات ولی جذابیت جنایت و مکافات رو نداره
پاسخ:
با وجود اینکه چند سال پیش مطالعه کردید خیلی خوب یادتون مونده.
غیر از جنایت و مکافات هر چی از داستایفسکی خوندم جالب ولی بدون کشش بوده. امیدوارم برادران کارامازوف اینطور نباشه.
مجددا ممنونم از توضیحاتتون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی