شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۲۸
    546
  • ۰۲/۰۱/۲۰
    544
  • ۰۱/۱۲/۲۱
    543
  • ۰۱/۰۶/۳۱
    542
  • ۰۱/۰۳/۲۴
    541
  • ۰۰/۱۱/۱۰
    538
  • ۰۰/۱۰/۱۲
    537
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

451

۲۹
تیر


عوامل زیادی بر اخلاق یک مادر اثر گذاره: دلدرد شبانه داشتن یا نداشتن بچه، حساسیت غذایی داشتن، زردی داشتن در بدو تولد، مریض شدن های پشت سر هم، وضع مالی، مشکلات خانوادگی، افسردگی و...

پس وقتی نصف مشکلات دیگران رو هم نداریم، ژست من چه مادر خوبی هستم نگیریم :) 

این رو البته به خودم میگم.

پی نوشت:راستی، شما عروسک ایرانی قشنگ با کیفیت سراغ دارید؟ که بشه انداختش توی ماشین لباسشویی و بچه هم بتونه یا خیال راحت گازش بگیره



  • ۷ نظر
  • ۲۹ تیر ۹۷ ، ۲۲:۵۸
  • ۲۰۶ نمایش
  • شبگرد


طبق صحبتی که داشتیم، قرار شد پستی در مورد مطالعه ی گروهی جنایت و مکافات بنویسم. فکر میکنم که خوبه مدت زمان بیست روز رو برای مطالعه کتاب در نظر بگیریم. برای اینکه بفهمیم هر روز چند صفحه باید بخونیم، تعداد صفحات کتاب رو تقسیم بر بیست می کنیم و میزان مطالعه هر روزمون بدست میاد. برای مثال، کتابی که تهیه کردم، چاپ سوم انتشارات نگاهه و آقای اصغر رستگار ترجمه ش کرده. تعداد صفحات کتاب 711، در نتیجه، روزی سی و پنج صفحه باید بخونم.

دوستانی که قصد دارن در مطالعه کتاب شرکت کنن، در کامنت ها اعلام کنن. هر روز هم بعد از مطالعه بخش خودشون، در کامنت ها اعلام کنن که کار بهتر پیش بره. اگر مطلب  قابل توجهی هم بود، در کامنت های همین پست نوشته میشه ان شاء الله.

لینک پست رو برای مراجعه راحت تر، در قسمت پیوندهای روزانه قرار میدم. 

شروع مطالعه، امروز 26.4.97

از امروز شروع کنیم. فردا دیر است :)


پی نوشت1: تعداد صفحات هر روز اصلاح شد



  • ۴۰ نظر
  • ۲۶ تیر ۹۷ ، ۰۱:۱۳
  • ۴۰۲ نمایش
  • شبگرد


بدون حرف اضافه برم سر اصل مطلب:

قرار شد کتاب ''جنایت و مکافات'' داستایفسکی رو با هم بخونیم. هرکی میل داره شرکت کنه، در کامنت ها اعلام آمادگی کنه.

بهترین مترجم برای این کتاب ظاهرا آقای صالح حسنیه که البته خودم این ترجمه رو ندارم و ترجمه ی نشر نگاه رو خریدم. بخش بندی کتاب رو ان شاء الله بعد اعلام دوستان، در یک پست جداگانه می نویسم.



  • ۸ نظر
  • ۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۸
  • ۳۵۹ نمایش
  • شبگرد

 آهای فلانی، ما آدم های معمولی، صرفا برای جذاب کردن دنیا اینجاییم. یه جورایی جز تزیینات صحنه ایم. ما میمیریم، ما به دنیا میایم، ما دچار بیماری های صعب العلاج میشیم برای اینکه داستان های زندگی شما آدم های اصلی دنیا جذاب تر بشه. همین. سعی کنید با ما مهربون تر باشید. موجودات مهمی نیستیم، ولی قلب داریم.


  • ۱ نظر
  • ۱۹ تیر ۹۷ ، ۰۱:۱۲
  • ۱۸۹ نمایش
  • شبگرد


مامان: انجیرهای اون یکی درخته که میرسه، گنجشک ها میرن سروقتشون. نیم خور میکنن بعضی دونه هاش رو. باید زودتر بچینیمشون

بابا: آره، دیدمشون

مامان: این آب رو ببر بذار کنار درخت که گنجشک ها بعد انجیر خوردن، آب داشته باشن بخورن

بابا: آب گذاشتم براشون امروز

شبگرد: 😐


  • ۱ نظر
  • ۱۵ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۵
  • ۲۲۹ نمایش
  • شبگرد

هوووف

۱۳
تیر


ما فقط یکبار در عمرمان جوان هستیم، آزادیم و انرژی داریم. در همین جوانی است که باید، یقه ی دنیا را بگیریم و حرف حقمان را بگوییم و به کرسی بنشانیم. ولی در این زمان وضعیت ما چیست؟  کشتی گرفتن با یک عده خوک متعفن داخلی که با ظاهرها و جهت گیری های مختلف، مشغول شکم چرانی خود و توله هایشان هستند.


  • ۱ نظر
  • ۱۳ تیر ۹۷ ، ۲۳:۰۰
  • ۲۳۷ نمایش
  • شبگرد

444

۱۲
تیر


پست قبلی را برای این نوشتم که دوستان بیایند و پیشنهاد بدهند که باز هم شانسمان را برای تشکیل گروه کتابخوانی امتحان کنیم. ولی هیچ خبری نشد 😑 حقیقتا متشکرم!

از این بحث که بگذرم، باید بگویم در نبود کتاب هایم، کتاب فضیلت های ناچیز را از یکی از کتابخانه ها برداشتم و مشغول خواندنش هستم. اگرچه اینجا جای کتاب خواندن در ساعت های طولانی نیست. چون ترجیح می دهم بیشتر به خانواده نگاه کنم و با آن ها صحبت کنم تا اینکه یک گوشه در سکوت بنشینم. چون فرصت همنشینی با خانواده برای من کم تر در دسترس است. 

اوضاع و احوال چطور است؟ مثل روزهای گذشته: اخبار ناامید کننده از سر و کولمان بالا می رود و این وسط سر خودمان را گرم کرده ایم. معتقدم کسانی تاریخ را ورق می زنند که در شرایط ناامیدی شدید بقیه، باز هم راه خود را پیدا می کنند. از همین تریبون برای این عده دست تکان می دهم و میروم به غار عزیز خودم.

دیشب باز هم فوتبال بود و طبق معمول فوتبال نمی بینم ولی این باعث نمی شود که نتوانم از یکی از دو تیم متنفر شوم. با پدر، بین بلژیک و ژاپن با اکراه بر سر طرفداری از بلژیک به توافق رسیدیم. در همین حین، بلژیک دو گل نوش جان کرد و من گفتم این تیم ماست است و گل بزن نیست. برگشتم به اتاقم که به امورات زندگی برسم که بلژیک دو گل زد. همیشه جبران عقب افتادگی ها امیدبخش است. چه در زندگی و چه در فوتبال. همان داستان هیچ وقت دیر نیست که نخواستم هیچ وقت قبولش کنم.

فعلا همین


  • ۵ نظر
  • ۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۹
  • ۲۰۴ نمایش
  • شبگرد

443

۱۱
تیر


یک گروه دختر را می شناسم که دور هم جمع شده اند و جدی و منظم کتاب می خوانند و ادامه می دهند. دخترها، از لحاظ فکری صد و هشتاد درجه با من تفاوت دارند ولی تماشای آن ها حسابی حسرت بر انگیز است. چرا؟ چون نصف سال های عمرم تلاش کرده ام یک گروه مطالعاتی پویا را دور هم جمع کنم و هربار رفقا آنقدر ماست و بی اراده بودند که کتاب به نصف نرسیده جازده اند. چرا واقعا‌؟ چرا انجام کار منظم و مداوم از خیلی از ما برنمی آید؟


  • ۱ نظر
  • ۱۱ تیر ۹۷ ، ۰۲:۲۰
  • ۱۶۳ نمایش
  • شبگرد

442

۱۰
تیر


طبیعی ترین واکنش به فشارهای روانی که این روزها از هر طرف به مغزمان شلیک می شود، افسردگی است. چاره ای نداریم جز اینکه روی انگشت های پا بایستیم و دماغمان را بالاتر از سطح آب نگه داریم. به هر حال نباید خفه بشویم...

این روزها چطور می گذرد؟ کاملا روزمره و پر رفت و آمد. کتاب ها را از خانه نیاورده ام چون چمدانم حقیقتا جا نداشت. ولی رفت و آمدها نود درصد دوست داشتنی هستند و کمک می کنند تا حرف زدن را فراموش نکنم. اینجا انجیرها رسیده و طبق معمول لامصب ها بسیار شیرین هستند. در بیست و چهار ساعت، هشت ساعت آب نداریم و گاهی برای شست و شوی جوجه دچار مشکل می شوم. اگر فوتبال باشد، تلویزیون روشن می شود و َخانواده با هم تصمیم می گیرند از یک تیم متنفر شوند. امروز برای تصمیم بین تیم های فرانسه و آرژانتین دچار مشکل شده بودیم. چون فرانسه عوضی است و همین امروز از کنفرانس منافقین در خاکش حمایت کرده و گل سرسبد آرژانتین هم مسی است که اخلاقش گند است و برای صهیونیست ها دم تکان می دهد. نهایتا تصمیم بر این شد که طرفدار آرژانتین باشیم که البته بازی را ندیدم. امروز غذا را هم من پختم و کلی بابت نبودن روغن کنجد و نمک دریا غر زدم و یادآوری کردم که اگر من نباشم، خودشان را با روغن های فاجعه ی کارخانه ای و نمک های بی کیفیت بیرونی به کشتن می دهند. حالا هم منتظر نشسته ام که امپراطور کوچولو بیدار شود و مراسم تعویض پوشک را انجام دهم و در این بین، شاید سری به کتاب خانه های خانه زدم تا چیزی برای خواندن پیدا کنم.

فعلا همین.



  • ۱ نظر
  • ۱۰ تیر ۹۷ ، ۰۲:۴۸
  • ۱۸۶ نمایش
  • شبگرد

441

۰۷
تیر


پیشنهاد می کنم با این گروه از آدم ها بحث نکنید:

کسانی که می گویند کتاب خیلی دوست دارند و مطالعه می کنند ولی اهل رمان نیستند چوت رمان وقتشان تلف می کند!

انگار نه انگار که فیلسوفان و متفکران زیادی، حاصل کارشان را در قالب رمان منتشر کرده اند! 


  • ۰ نظر
  • ۰۷ تیر ۹۷ ، ۰۵:۱۶
  • ۱۸۴ نمایش
  • شبگرد