شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۲۸
    546
  • ۰۲/۰۱/۲۰
    544
  • ۰۱/۱۲/۲۱
    543
  • ۰۱/۰۶/۳۱
    542
  • ۰۱/۰۳/۲۴
    541
  • ۰۰/۱۱/۱۰
    538
  • ۰۰/۱۰/۱۲
    537
پیوندهای روزانه

بدیهیات

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

 

دیگه توی این سن و سال برام واضح و مشخصه که آدم‌ها از نزدیک یه جور دیگه‌ن. اون آدم با کمالاتی که می‌بینی، در 99.9 درصد، از نزدیک حالت رو بهم میزنه. آدم‌هایی که فکر میکنی چقدر زندگی مفیدی دارن و چقدر حالیشونه، باز هم در 99.9 درصد هیچی بارشون نیست. (این یکی رو بارها و بارها دیدم!). همینطور، اگر دیدید مردی، زیادی به زنش نازید و خانم خانمم گفت و و زنی زیادی شوهرم شوهرم کرد، زیاد جدیش نگیرید. از نزدیک داستانشون یه چیز دیگه ست :)   (این رو هم بارها در مورد آدم‌های مختلف دیدم!)

در کل هر جا شو آف دیدید دوستان، فرار کنید!

پی نوشت: حرف‌هام خیلی بدیهی بودن. ولی دو سه نفری باید میخوندن. دو سه نفر جوون‌تر !

پی نوشت2: یه چیز سمی دیگه هم بگم؟ یکی از عزیزان وبلاگ نویس هست اینجا. بعد طرف متاهله و بقیه رو هم راهنمایی میکنه چطوری زندگی کنن و یه جوری زندگیش رو پرزنت میکنه که انگار خبریه. بعد من زن این بنده خدا رو میشناسم :) باور کنید اگر چهار تا مرغ و خروس داشتم نمیدادم این نگه‌شون داره بس که احمق و سطحیه.  دلم از این میسوزه که یه جوون کم سن و سال، میاد و این‌ها رو میخونه و خودش رو با این مقایسه میکنه و حسرت زندگیش رو میخوره. حسرت نخورید بابا !

 

  • ۰۲/۰۲/۱۵
  • ۱۱۳ نمایش
  • شبگرد

نظرات (۴)

  • مسلمانِ یاغی ...
  • و چقدر رسیدن به این فهم دلنشینه. 

    چی بهش میگن...؟؟؟؟؟

    آها

    اصلا یه نقطه عطف بوده توی زندگی من...رسیدن به این فهم :)

     

    فقط کاش آدم بمونم و هی یادم نره. 

    پاسخ:
    اینقدر آدم مصادیقش رو به مرور زیاد می‌بینه که حد نداره و بعد وقتی میبینه کسی باز داره گرد و خاک میکنه، فقط لبخند می زنه.

     دو سه نفری باید میخوندن. دو سه نفر جوون‌تر!

    عجب اشارۀ مستقیمی! :))

     

    من در شمای کلی با نظر شما موافقم. اما استثنائات موضوع را هم نمیتونم نادیده بگیرم... چون خودم مواردش رو دیدم و نمونه‌های متعددی هم سراغ دارم.

    و به نظرم معکوس جلوه دادن زندگی مثالی اون دو نفر (فرضی یا حقیقی) با این قاطعیت یه نموره جای گله دارد :) 

    پاسخ:
    همون 99.9 درصد رو در نظر بگیریم؟ یک دهم درصد احتمال دادم اوضاع جور دیگه ای باشه. حتی اگر هم طبق همون یک دهم درصد، همون جوری باشن که نشون میدن، باز هم درجه‌ی قابل توجهی از نفهمی در وجودشونه. چرا؟ چون از بچگی، از روش های مختلف این پیام به گوش همه رسیده که شوآف و پز دادن چیز خوبی نیست. این جوری فریاد زدن مسائل شخصی، سودش چیه واقعا؟ نشونه ی یک جور حقارت درونیه! کلی زوج جوون وجود دارن که طبق طبیعت انسان، بعد از ازدواج تا با هم خو بگیرن، دچار مشکل و اختلاف میشن. بعد میرن مطالب این احمق‌ها رو میخونن و میگن: وای، پس ازدواج ما اشتباه بوده؟
    و یک نکته ی دیگه. طبیعتا هیچ زندگی بدون پستی و بلندی نیست. امکان نداره خدا کسی رو بدون مشکل رها کنه و هر کسی، در زندگیش بارها به نقطه چه کنم چه کنم میرسه. (مگر اینکه خدا کلا ازش رو برگردونده باشه!). روابط آدم ها هم همینطور. کلی پستی و بلندی داره. سانسور این افت و خیزهای شدید، یه جور دروغگوییه. خود دروغه!
    چقدر نوشتم :)

    واقعا اینطوریه؟ تا این حد واقعا؟ چه عجیب...مگه می‌شه آدم از چیزی که نداره و نیست اینقدر باورپذیر بنویسه ؟

     

     

    کاش عکسش هم صادق بود :) 

    پاسخ:
    نمیتونم بگم از هیچ مینویسن. ولی خب، بخش قابل توجهی از حقایق رو سانسور میکنن...

    سلام.

    من هیچ وقت مطالب مربوط به سبک زندگی و مخصوصاً مطالب اون دونفر (فرضی یا حقیقی) را با نگاه پز دادن نمی خوندم. شاید به همین دلیل بوده که این جور یادداشت‌ها را تا الآن، هم برای خودم و هم برای دیگران مناسب و آموزنده می‌دانستم.

    از طرفی، خودم به شخصه معتقدم که در نوشتن خاطرات زندگی و همسرانه ها در فضای نت، نوعاً باید منتشر کننده خوبی‌ها باشیم و مشکلات و تلخی‌های زندگیمون را به دیگران منتقل نکنیم. البته با پز دادن و دروغ نویسی و معکوس جلوه دادن زندگی هم به شدت مخالفم و معتقدم که بازخوردش گریبان خود ما را خواهد گرفت.

    ان شاءالله در نوشتن و نشر مطالب، قبل از هرچیز و بیش از همه، نیت خیر و اصلاح داشته باشیم و کار خیر را هم از مجرای صحیح‌اش منعکس کنیم.

    سپاس از شما.

    پاسخ:
    سلام
    من فکر می‌کنم شما شخص خاصی رو در نظر دارید و فکر میکنید من درباره ایشون مینویسم. واقعیتش نه. اون شخصی که در پینوشت نوشته بودم، مدت هاست توی وبلاگش نمینویسه. مصادیق جدیدترش رو بیشتر توی اینستاگرام و توییتر دیدم. در مورد وبلاگ‌ها، معمولا به جز وبلاگ‌هایی که دنبال میکنم، وبلاگ دیگه‌ای نمیخونم.
    بله موافقم با شما. نوشتن در مورد سبک زندگی رو نفی نمی کنم و حتی قبلا چند نفری مینوشتن و واقعا خوب می نوشتن. ولی کسانی که توی فاز ما چقدر خوبیم هستن، کاملا مشخصن و با کسی که تکلیفش با خودش روشنه، متفاوتن.
    هر چیزی که تصوری مصنوعی و غیرواقعی در مورد زندگی ترسیم کنه، سمه به نظر من. چه وبلاگ باشه، چه داستان، چه زندگینامه شهدا.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی