زندگی در پیش رو
حس میکنم روی یه صفحه ی بزرگ متحرک ایستادم که حول یه نقطه می چرخه. نمیتونم بایستم یا تعادلم رو حفظ کنم. البته حفظ شرایط عادی خودم برام اولویت نیست ولی تمام تلاشم رو میکنم که شرایط زندگی برای امپراتور نینی عادی باشه.
بخوام بدون پیچیدگی حرف بزنم، اوضاع از این قراره که همه مون مجبوریم بیشتر کار کنیم. در روز، فقط حد فاصل نماز صبح تا طلوع آفتاب فرصت مطالعه دارم و بعضی شب ها اونقدر برای رسیدگی به وضعیت امپراتور از خواب بیدار میشم که بعد نماز صبح به خودم میگم:شبگرد، کتاب ها میتونن منتظر بمونن. بگیر بخواب! باقی روز هم اونقدر بدو بدو و کار هست که فرصت نفس کشیدن نیست. آخر وقت هم، نمیتونم به خودم اجازه بدم که برای مطالعه ی شخصی یا حتی نوشتن، به کسی که چهارده ساعت به خاطر ما بیرون از خونه کار میکرده، زحمت اضافی بدم، در نتیجه خودم به بعضی کارهای دیگه میرسم و اگه بخوام تفریحی داشته باشم، غر می زنم. غر خیلی خوبه.
با همه ی این ها، معتقدم روزهای بهتری از راه میرسه و نگرانم برای کسانی که وضعیت ما در مقابلشون شوخیه!
- ۲ نظر
- ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۳
- ۲۰۲ نمایش