بازگشت
چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ق.ظ
کی بود میگفت؟ یادم نیست ولی میگفت: '' وقتی حس بی هویتی و تنهایی میکنی، خودت رو کشون کشون تا وطنت برسون. خاک حالت رو خوب میکنه''.
برای مدت کوتاهی برگشتم به جایی که به دنیا اومدم و بزرگ شدم و اینبار بیشتر از همیشه حس بازگشت داشتم. چون بعد از حدود سه سال زمینی مسافرت میکردم و در طول سیزده ساعتی که توی راه بودیم، چشم به راه دیدن کوه های دوست داشتنی م بودم. بالاخره شکل کوه ها یواش یواش تغییر کرد و کوه های زاگرس از دور معلوم شد. اگر این کوه ها رو از نزدیک ندیدین، شاید منظورم رو نفهمید. ولی کوه های زاگرس شخصیت دارن. روی این کوه ها و دامنه هاشون، درخت های بلوط و در مناطق گرمسیرتر، درخت بلوط و کُنار پیدا میشه.
وقتی رسیدیم خونه، هُرم گرما کوبیده شد توی صورتمون. بوی خاص هوای شرجی و درخت های حیاط با هم قاطی شده بود. ایستادم که وطن، اجی مجی لاترجی بگه و کل خشمی که از بهمن ماه تا الان روی قلبم بوده رو بشوره و ببره. ولی اتفاقی نیفتاد. یاد یه قانون قدیمی افتادم. جادو برای آدم بزرگا جواب نمیده و خب، من چند وقتی هست که بزرگ شدم.
- ۹۸/۰۳/۲۲
- ۱۳۰ نمایش