بازگشت
- ۰ نظر
- ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۳۱
- ۱۴۱ نمایش
چند ماهِ پیش کارم رو تحویل دادم. دلیلش خوددرگیری رئیسم بود و البته از کسی که به واسطه ی آقازاده بودن آسانسوری رشد کرده، انتظار بیشتری نمیره. از اون روز تا الان، تحت فشار روانی شدیدم. متاسفانه من آدم کاری نکردن نیستم و این وضعیت داره دیوانه م میکنه. برای موقعیت های کاری جدید هم وسواس زیادی به خرج میدم و چندین مولفه رو در نظر میگیرم که مهمترینش اینه: جای شخص مستحق تری رو اشغال نکنم! من نمیتونم به خاطر احساسات شخصیم، موقعیت شغلی یه پسر جوون که قصد ازدواج داره رو اشغال کنم یا حقوقی رو دریافت کنم که فرق زیادی به حال زندگیم نداره ولی خانم یا آقای دیگه ای هست که به این حقوق برای گذران زندگیش نیازمنده. سازگاری کار با شرایط زندگیم هم مهمه و فقط امکان دورکاری دارم. خلاصه اینجوریه که روزها و شب ها میگذره و من پریشون تر میشم. روزها که درگیر رسیدگی به امورات امپراطور نینی هستم و شب ها تا دیر وقت، ذهنم درگیر اینه که چه کاری ازم برمیاد؟ حتی گاهی برای خروج از این فضا به کار تباهی مثل ارشد خوندن فکر میکنم! قسمت ترسناک کار اینجاست که هرچه از فضای فعالیت مفید فاصله میگیرم، تغییراتی رو در روحیه م می بینم که باهاش بیگانه بودم تا الان. مثلا روز به روز بیشتر از فضای بحث های جدی فاصله میگیرم و موضوعاتی که بهشون فکر میکنم دم دستی تر و سطحی تر میشن.
این روزها بیشتر از هر روز دیگه ای، جای خالی خانواده م رو حس میکنم. خانواده ای که اگر بهشون نزدیک بودم یا حداقل هفته ای یه بار می دیدمشون، زندگی برام آسون تر میشد. به هر حال شرایط فعلی جور دیگه ایه و باید با تمام قوا جلوی مچاله شدن روحیه م رو بگیرم.
حالا نه اینکه چیز خاصی بخوام بنویسم. ولی یه کانال توی بله ساختم:
shabgard24
از این شلوارها که پایین پاچه شون کش داره میخرید و می پوشید؟
در روزگاران گذشته، مامان های خانواده ی ما به شلوار بچه های زیر دو سال شون کش میزدن که اگر از مشمای بچه، پی پی بیرون زد، بالای کش جمع بشه. شخصا بارها بچه هایی با این وضعیت رو مشاهده کردم!
خلاصه خواستم حسم رو نسبت به این مدل شلوار به عرضتون برسونم :)
ما شوروی نیستیم ولی خیلی ها فکر میکنن هستیم. خیلی ها یعنی دشمن و یه عده ی داخلی که یکسری اشتباهات محاسباتی دارن. در نتیجه، اگر قصد داریم بفهمیم که جبهه دشمن با چه الگویی داره پیش میره، باید تاریخ صد سال اخیر روسیه رو بخونیم. بعضی از اقدامات به قدری با هم شباهت دارن که آدم متعجب میشه!
پی نوشت: یکی از واضح ترین موارد، تلاش برای فروپاشی و تجزیه ست. یه عده چاقو برداشتن و روی مرزهای بعضی استان ها میکشن، با این برنامه که در زمان مورد نظر، کشور روی این خراشیدگی ها تکه تکه بشه.
یه دانشگاهی هم هست که نمیدونم توی هواش دقیقا چی هست، ولی هر کی اونجا نفس میکشه، با توهمات عجیب و غریب خارج میشه. (استثناهایی هم طبیعتا وجود داره)
آخرین توهمی که یکی از خروجی های این دانشگاه نشون داد، پست یکی از داورهای برنامه تلویزیونی عصر جدید بود که تلویحا خودش رو با بوردیو مقایسه کرده بود. آقای بوردیوی ایران، ببینیم وسط پشتک وارو زدن های ملت، چه نسخه ای برای فرهنگ بدبخت مملکتمون می پیچی :)
طرفدارهای سقط جنین، بد نیست فیلم واکنش جنین در مقابل کورتاژ رو ببینن. دست و پایی که اون موجود کوچیک و بی دفاع برای زندگی میزنه. بدن، بدن شماست؟ اوکی. پس سعی کنید در مورد بدنتون و راه های جلوگیری از باردار شدن، مطالعه کنید و مثل انسان های بدوی نباشید. بچه وقتی به وجود بیاد، دیگه یه انسانه و شما حق تصمیم گیری در مورد حیاتش رو ندارید!
پی نوشت: اینستاگرام، هر خوبی داشته باشه، یه بدی داره. به حیوون ها بلندگو داده!