شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

شبگرد

روزهای زندگی یک شبگرد

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۰۲/۲۸
    546
  • ۰۲/۰۱/۲۰
    544
  • ۰۱/۱۲/۲۱
    543
  • ۰۱/۰۶/۳۱
    542
  • ۰۱/۰۳/۲۴
    541
  • ۰۰/۱۱/۱۰
    538
  • ۰۰/۱۰/۱۲
    537
پیوندهای روزانه

بازگشت

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ق.ظ

کی بود میگفت؟ یادم نیست ولی میگفت: '' وقتی حس بی هویتی و تنهایی میکنی، خودت رو کشون کشون تا وطنت برسون. خاک حالت رو خوب میکنه''.
برای مدت کوتاهی برگشتم به جایی که به دنیا اومدم و بزرگ شدم و اینبار بیشتر از همیشه حس بازگشت داشتم. چون بعد از حدود سه سال زمینی مسافرت میکردم و در طول سیزده ساعتی که توی راه بودیم، چشم به راه دیدن کوه های دوست داشتنی م بودم. بالاخره شکل کوه ها یواش یواش تغییر کرد و کوه های زاگرس از دور معلوم شد. اگر این کوه ها رو از نزدیک ندیدین، شاید منظورم رو نفهمید. ولی کوه های زاگرس شخصیت دارن. روی این کوه ها و دامنه هاشون، درخت های بلوط و در مناطق گرمسیرتر، درخت بلوط و کُنار پیدا میشه. 
وقتی رسیدیم خونه، هُرم گرما کوبیده شد توی صورتمون. بوی خاص هوای شرجی و درخت های حیاط با هم قاطی شده بود. ایستادم که وطن، اجی مجی لاترجی بگه و کل خشمی که از بهمن ماه تا الان روی قلبم بوده رو بشوره و ببره. ولی اتفاقی نیفتاد. یاد یه قانون قدیمی افتادم. جادو برای آدم بزرگا جواب نمیده و خب، من چند وقتی هست که بزرگ شدم.


  • ۹۸/۰۳/۲۲
  • ۱۲۲ نمایش
  • شبگرد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی